loading...
سرور جوانان اهل بهشت
حسنی ام بنویسید به روی کفنم بازدید : 134 سه شنبه 08 دی 1394 نظرات (0)

مکارم الاخلاق حبیب خدا محمد مصطفی (ص)

دفاع از مظلوم

ابوجـهل گـفت : هنگامى كه محمد به طرف من آمد ديدم در سمت راست او مردانى مجهز به سرنيزه و همگى گوش به فرمان او ايستاده اند در سمت چپ او دو اژدهاى بزرگ دهان گشوده اند و دندانهايشان را به هم مى سايند و از چشمانشان لهيب آتش زبانه مى كشد.

 

بر روی تصویر زیر کلیک کنید


شخصی شتری به ابوجهل كه آن روز از قدرت و نفوذ فوق العاده اى برخوردار بود به نسيه فروخت ، ابوجهل در پرداخت ثمن آن مماطله مى كرد و هر بار كه مرد بيچاره براى وصول طلب خود مراجعه مى كرد با بى اعتنايى او مواجه مى گشت و نتيجه اى نمى گرفت. يكى از فرومايگان ، به تمسخر از مرد طلبكار پرسيد : دنبال كه مى گردى و چه حاجتى دارى ؟ گفت : از عمرو بن هشام يعنى ابوجهل بابت فروش شتر طلبكارم (و او از پرداخت وجه آن امتناع مى كند.) گفت : در اين شهر مردى هست كه از مظلومان دفاع مى كند. اگر بخواهى او را به تو نشان دهم. گفت : آرى (سپاسگزار خواهم شد.) مسخره چى پست (كه قصد توهين و تحقير رسول خدا (ص) را داشت) شخص پيامبر را از دور ، به او نماياند و گفت : (او محمد است) و ابوجهل از وى حرف شنوى دارد ! برو و از وى يارى بخواه. او بخوبى مى دانست ابوجهل دشمن سرسخت پيامبر است و اين در حالى بود كه بارها گفته است : اى كاش روزى فرا رسد و محمد (ص) خواهشى از من داشته باشد ، آن وقت خواهد ديد كه چگونه او را بازيچه خود قرار دهم و دست رد بر سينه اش كوبم ! مرد بيچاره (كه فكر مى كرد پشت و پناهى در اين شهر يافته است و به راستى حرف محمد نزد ابوجهل بها و ارزش دارد) خـــود را بـه پيامبر رسانيد و حاجت خود را بيان كرد و گفت : محمد ! شنيده ام ميان تو و ابوجهل رفاقت و صداقت برقرار است. اگر ممكن است بين ما وساطت كنى و پولى كه از او طلب دارم بستانى ؟ رسول خدا (ص) (بى درنگ) برخاست و همراه وى به خانه ابوجهل رفت و از او خواست كه هر چه زودتر طلب آن مرد را بپردازد ! ( كنيه ابوجهل از همان روز توسط پيامبر خدا (ص) بر وى اطلاق شد) ابوجهل پذيرفت و با سرعت رفت و بدهى خود را تمام و كمال آورد و تقديم كرد ! دوستانش (كه شاهد ماجرا بودند و انتظار چنين چيزى را نداشتند) به وى گفتند : معلوم مى شود كه از محمد ترسيدى ؟ (تو كه آرزوى چنين روزى را در دل داشتى چه شد كه با اين سرعت تسليم وى شدى ؟) ابوجـهل گـفت : هنگامى كه محمد به طرف من آمد ديدم در سمت راست او مردانى مجهز به سرنيزه و همگى گوش به فرمان او ايستاده اند در سمت چپ او دو اژدهاى بزرگ دهان گشوده اند و دندانهايشان را به هم مى سايند و از چشمانشان لهيب آتش زبانه مى كشد. ديدم اگر بخواهم امتناع كنم ، يا توسط آن مردان جنگجو شكمم دريده خواهد شد و يا اينكه طعمه آن دو اژدها خواهم شد. (اين بود كه تسليم شدم و به خواسته او گردن نهادم)

 

منابع :

احتجاج (ص 323)

بحار (ج 17، ص 284)

مناقب ابن شهر آشوب (ج 1، ص 172)

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
حضرت محمد مصطفی (ص) فرمودند : من احب الحسن و الحسین فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی » « هر کس حسن و حسین را دوست بدارد، همانا مرا دوست داشته و هر کس آنها را دشمن بدارد، پس البته مرا دشمن داشته است ». .... با ذکر منبع کپی آزاد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 382
  • کل نظرات : 33
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 50
  • باردید دیروز : 149
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 298
  • بازدید ماه : 586
  • بازدید سال : 3,708
  • بازدید کلی : 116,751
  • کدهای اختصاصی

    کد لوگوي سه گوش گوشه نما

    السلام علیک یا اهل بیت النبوه
    فا تولز - ابزار رایگان وبمسترساخت حرفه ای کد متن متحرک

    Share/Bookmark

    نمایشگر آمار آلکسا

    سايت رسمي سربازان اسلام; www.sarbazaneislam.com

    سرور جوانان اهل بهشت

    وبلاگ-کد لوگو و بنر

    پشتیبانی

    ابزار هدایت به بالای صفحه