loading...
سرور جوانان اهل بهشت
حسنی ام بنویسید به روی کفنم بازدید : 101 یکشنبه 13 آبان 1397 نظرات (0)

زندگی نامه امام حسن مجتبی (ع)

خطبه ها و مناظره های امام (ع)

مناظره با معاویه {طرح شبهه خلافت حضرت علی مرتضی (ع)}

امام حسن مجتبی (ع) در برابر حركتهای ضد اسلامی معاويه هرگز سكوت نمی‌كرد و به محض يافتن فرصتی مناسب، پيشينه ننگين و اغراض شوم او را آشكار می‌ساخت و ضربه‌های سهمگينی بر پيكر حكومت غاصبانه او وارد می‌ساخت. امام همواره انزجار خود را نسبت به معاویه هویدا می‌کرد و مشروعیت حاکمیت او را زیر سؤال می‌برد. ایشان بدون هیچ گونه واهمه‌ای از قدرت حاکمه، حتی در زمان صلح و با وجود افزایش قدرت معاویه، دست به افشاگری زده و با تمام توان معاویه را به باد انتقاد می‌گرفت.

بهترین نمونه این افشاگری، مناظره‌ای طولانی بود که میان امام و معاویه در گرفت و امام در آن مناظره، از چهره كثيف معاويه و فرزندانش پرده برداشت.

برای مشاهده متن کامل مناظره بر روی تصویر زیر کلید کنید


معاويه و كارگزارانش می‌كوشيدند تا با ترتيب دادن گفتگويی از پيش تعيين شده، موقعيت فرهنگی امام را در نزد مردم مخدوش كنند و به جايگاه او لطمه بزنند. بر اين اساس، معاويه سران قبيله‌ها و بزرگان اقوام مختلف را فرا خواند و عمرو عاص، مغيرة بن شعبه، وليد بن عُقبة، عتبة ابن ابی سفيان و عمرو بن عثمان را كه نظريه سازان دستگاه او بودند مأمور مناظره با امام كرد. امام واپسين روزهای اقامت خود را در كوفه سپری می‌نمود كه پيك معاويه او را به مجلس فريب كارانه كوفه فرا خواند. حضرت وارد مجلس شد و معاويه به گرمی از او استقبال كرد و با او مصافحه نمود. امام كه از نيت معاويه آگاهی داشت فرمود: «آيا خوش آمدگويی و دست دادن با مهمان، نشانه امنيت و سلامت برای اوست؟!»

معاويه با قيافه‌ای حق به جانب به حاضران اشاره كرد و گفت: «اين جماعت آمدنت را درخواست کرده بودند و می‌خواهند بدانند، آيا عثمان را پدرت كشته است يا نه؟ در اين زمينه، پرسشهايی دارند و منتظر پاسخ‌اند. تا وقتی كه من در اين مجلس هستم، نگران نباش [كه در امانی] .»

امام فرمود: «سبحان الله! اگر تو به خواسته مهمانانت تن در داده‌ای و خواسته آنان را اجابت كرده اي، عمل زشتی مرتكب شده‌ای و من از ناسزا گفتن به تو [در خانه ات] شرم دارم، ولی اگر آنها [با اصرار] بر تو پيروز شده‌اند و تو را به انجام آن وادار كرده‌اند، در اين صورت از ناتوانی و بيچارگی ات شرمنده هستم. حال به كدام يك [زشتی عمل يا بيچارگی خود] اقرار می‌كني؟ بدان كه اگر می‌دانستم چنين افرادی در اين مجلس هستند، من هم افرادی از خاندان خودم، از فرزندان عبدالمطلب، می‌آوردم تا در بحث هم رديف با آنان باشند. بدان كه از تو و اين افرادت هرگز هراسی به دل راه نداده ام، بلكه اينهايند كه ترسيده اند؛ زيرا خداوند من يكتاست. هم او كه قرآن را فرو فرستاده و اختياردار نيكان است.»

طرح شبهه خلافت اميرالمؤمنين:

گفتار آغازين امام به قدری كوبنده بود كه همه يكّه خوردند، ولی با اين حال، پرسشهای خود را اين گونه مطرح كردند: «بنی اميه در جنگ بدر، هفده كشته داده است و بايد از بنی هاشم انتقام گرفته شود؛ پدرت علی (ع) به خاطر دنيا و فرمانروايی در قتل عثمان شركت كرد؛ ادعای تو برای خلافت به دليل ناتوانی در خردورزی است؛ پدرت ابوبكر را مسموم كرد و در قتل عمر نقش داشت؛ شما چيزهايی را ادعا می‌كنيد كه شايستگی آن را نداريد؛ پدرت با رسول خدا (ص) دشمن بود. او شمشيری برنده و زبانی گزنده داشت كه زنده‌ها را می‌كشت و مردگان را متهم می‌كرد....»

محورهای پاسخ گويی امام حسن (ع)

امام با دقت به سخنان آنان گوش داد و مطالب ديكته شده و جهت دار آنان را شنيد. سپس به معاويه كه چهره خود را در نقاب پرسشهای مشاورانش پنهان كرده بود، شروع به پاسخ دادن كرد.

1. حمد و سپاس الهي:

در ابتدا امام به شيوه جدش رسول اللَّه (ص) با سپاس و ستايش الهی سخن را آغاز نمود و فرمود:

«سپاس خدايی را كه هدايت اولين و آخرين شما را بر عهده ما گذاشت و حضرت محمد مصطفی (ص) سرور ما و خاندان او را مورد رحمت و بزرگداشت خويش قرار داد. اما بعد،‌ای معاويه از تو شروع می‌كنم. اين گروه به من ناسزا نگفتند، بلكه تو گفتي؛ زيرا تو با پستی هم نشين هستی و زشتيها در جانت ريشه دوانيده‌اند. با محمد (ص) و خاندانش دشمنی می‌كني. به خدا سوگند،‌ای معاويه! اگر من و اين جماعت در مسجد پيامبر اين گونه روبرو می‌شديم و مهاجران در اطراف ما بودند، جرأت چنين جسارتهايی را پيدا نمی‌كرديد و با من اين گونه رفتار نمی‌كرديد. شما كه بر ضد من اينجا گرد آمده ايد، حق را نپوشانيد و باطل را گواهی ندهيد. شما را به خدا سوگند می‌دهم! آيا می‌دانيد آن كسی را كه دشنام داديد، به سوی هر دو قبله مسلمانان نماز گزارده است (سبقت در اسلام) در حالی كه تو‌ای معاويه! به هر دوی اين قبله‌ها كافر بوده‌ای و لات و عّزی را پرستش می‌كرده اي. او در پيمان رضوان و فتح شركت داشته است، ولی تو نسبت به بيعت رضوان كفر ورزيدی و در بيعت فتح نيز پيمان شكستي.

2. ذكر افتخارات اميرالمؤمنين (ع):

امام پس از حمد الهی ابتدا به بر شمردن افتخارات پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين (ع) پرداخت و فرمود: «اُنْشِدُكُمْ بِاللَّهِ! هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّما اَقُولُ حَقّاً اِنَّهُ لَقيكُمْ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ يَوْمَ بَدرٍ وَ مَعَهُ رايَةُ النَّبِی (ص)  وَ مَعَكَ يا مَعاوِيَّة رايَةُ الْمُشْرِكينَ؛شما را به خدا سوگند می‌دهم، آيا می‌دانيد كه آنچه می‌گويم حق است كه علی بن ابی طالب (ع) در جنگ بدر همراه پيامبر با شما برخورد كرد در حالی كه پرچم پيامبر را بر دوش می‌كشيد. و با تو‌ای معاويه، پرچم مشركان بود.» سپس ادامه داد: علی (ع) در احد و خندق همراه پیامبر (ص) بود و پرچم پيامبر(ص) را بر دوش داشت، ولی تو همان كسی هستی كه پرچم كفر را در جبهه كفر بر دوش می‌كشيدي. خداوند در هر سه جنگ، حجت خود را آشكار ساخت و دين خود را ياری كرد و گفتار پيامبرش را در مورد پيروزی گواهی كرد. پيامبر در همه اين جنگها از پدرم راضی بود، ولی از پدر تو خشمگين. علی (ع) همان كسی بود كه شب در بستر پيامبر خوابيد تا او را از چنگال مشركان نجات دهد و درباره اش اين آيه نازل شد كه «وَ مِنَ النّاسِ مَن يَشری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ‌»؛(1) «و از ميان مردم كسی است كه جان خود را برای طلب خوشنودی خدا می‌فروشد.»(2)

شما را به خدا سوگند می‌دهم! آيا به ياد می‌آوريد هنگامی كه لشكر اسلام، بنی قريظه و بنی نضير را محاصره كرد و پرچم مهاجرين را به عمر و پرچم انصار را به سعد بن معاذ داد. سعد مجروح شد و عمر نيز ترسيد و پيامبر پرچم را گرفت و فرمود: پرچم را به كسی خواهم سپرد كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست می‌دارند. يورشی بدون فرار می‌برد و تا خدا پيروزی را به دستان او مسلّم نكند، باز نمی‌گردد.

و فردا در برابر چشمان نگران و منتظر ابوبكر، عمر و ديگر مهاجرين، پرچم را به دست علی (ع) سپرد. پيامبر چشمان پدرم را كه درد می‌كرد، شفا داد و پرچم را به او سپرد و او نيز رفت و با پيروزی بازگشت.

اما تو‌ای معاويه! در آن روزها كه در مكه بر دشمنی با خدا و رسولش پا می‌فشردي، آيا با علی (ع) كه عمرش را به خيرخواهی در راه خدا و ياری و پيروی از رسولش گذراند، برابر هستي؟

به خدا سوگند كه هنوز ايمان به دل تو راه نيافته است و از ترس جانت چيزی را زبانت می‌گويد كه در قلبت نيست.‌ای مردم! شما را به خدا سوگند، به ياد نداريد كه در غزوه تبوك، رسول خدا (ص)، علی (ع) را در مدينه به جای خويش گمارد تا اداره مدينه را عهده دار شود؟ در آن روزگار، منافقان عليه او بسيار گفتند تا او مدينه را خالی كند. علی (ع) نيز به رسول خدا (ص) گفت: من در هيچ غزوه‌ای از شما جدا نشده ام، مرا هم با خود ببريد، ولی رسول خدا فرمود: «تو جانشين و وصی من از ميان اهل بيتم هستي. تو برای من مانند هارون برای موسی هستي.»

پیامبر (ص) دست پدرم را گرفت و فرمود:‌ای مردم! هركس مرا ولی خود می‌داند، خدا را ولی خود دانسته و هركس علی را ولی خود بداند، مرا سرپرست خود خوانده است.

3. تمسك به حديث ثقلين:

از جمله احاديثی كه امام بدان تمسك جست حديث شريف ثقلين بود كه فرمود: آيا به ياد نمی‌آوريد آنچه را كه پيامبر (ص) درباره علی (ع) در حجة الوداع به شما فرمود كه‌ای مردم! من در ميان شما كتاب خدا را به امانت می‌گذارم تا گمراه نشويد و به آن عمل كنيد... و اهل بيت مرا دوست بداريد و در برابر دشمنان، آنها را ياری كنيد. قرآن و اهل بيتم در ميان شما می‌ماند تا در روز رستاخيز بر من وارد شوند. پيامبر(ص) بالای منبر بود كه علی (ع) را صدا زد. دست او را گرفت و فرمود: خدايا! هر كه علی را دوست دارد، دوست بدار و با هر كه با علی دشمنی كند، دشمن باش. به خدا سوگندتان می‌دهم، آيا به ياد نمی‌آوريد روزی را كه پيامبر به علی (ع) فرمود: تو دور كننده بيگانگان از حوض كوثر هستي. شما را به خدا سوگند، آيا به ياد نداريد كه علی (ع) هنگام درگذشت پيامبر (ص) علّت گريه او را جويا شد و او فرمود: گريه‌ام به خاطر توست كه عده‌ای از امّت كينه تو را به دل می‌گيرند و آنگاه كه به قدرت برسند، در پی تلافی و ستم بر می‌آيند و عقده گشايی می‌كنند.

4. تمسك به حديث سفينه:

امام سپس به حديث سفينه تمسك نمود و فرمود: «اَتَعْلَمُونَ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ حينَ حَضْرَتِهِ الْوَفاةَ قالَ: اِنَّما مَثَلُ اَهْلِ بَيتی فيكُمْ كَسَفينَةِ نُوحٍ مَنْ دَخَلَ فيها نَجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَقَ؛ آيا می‌دانيد كه رسول خدا(ص) در هنگام رحلت فرمود كه اهل بيت من در ميان شما مانند كشتی نوح هستند؛ هر كس در آن وارد شود، نجات می‌يابد و هر كس وارد نشود، نابود می‌گردد.»

شما را به خدا سوگند، به ياد نمی‌آوريد كه اصحاب پيامبر(ص) ، همگی در زمان زندگانی او، جانشينی علی (ع) را به او تبريك می‌گفتند.... علی بن ابی طالب اولين كسی بود كه به زمان مرگ مردم آگاهی داشت. حقايق احكام را می‌دانست و جداكننده حق از باطل بود، به تأويل و تفسير قرآن آگاهی داشت. او جزو افرادی بود كه خدا او را مؤمن ناميد كه شمارشان به ده نفر نمی‌رسيد.

5. اشاره به سوابق شوم معاويه:

امام در تكميل فرمايشات خود به پيشينه معاويه در دوران حيات پيامبر (ص) اشاره نمود و سرپيچيها و فرمان شكنيهای او را يادآور شد و فرمود:‌ای معاويه! و‌ ای هواداران او ! شما كسانی هستيد كه رسول خدا شما را نفرين كرد. من گواهی می‌دهم كه شما نفرين شدگان پيامبر (ص) هستيد. شما را به خدا سوگند‌ای مردم، آيا نمی‌دانيد پيامبر (ص) سه بار شخصی را درپی معاويه فرستاد تا نامه‌ای به قبيله بنی خزيمه بنويسد، ولی او آنقدر اهمال كرد و مشغول خوردن شد كه پيامبر (ص) به خشم آمد و فرمود: خدا شكمش را سير نگرداند.

سوگند به خدا! دعای پيامبر درباره تو مستجاب شد و تو به اين شكم پرستی و پرخوری تا قيامت دچار خواهی بود .‌ ای معاويه ! پدرت در روز جنگ احزاب (خندق) بر شتری سرخ موی سوار بود و مردم را به جنگ با مسلمانان تشويق می‌كرد؛ در حالی كه تو آن شتر را می‌راندی و برادرت عتبه كه اينك در مجلس حضور دارد، مهار آن شتر را گرفته بود و وقتی رسول خدا اين صحنه را ديد، بر هر سه تان نفرين فرستاد و فرمود: خدايا! سواره، راننده و مهارگيرنده اين شتر را از رحمت خود دور فرما!

6. برشمردن نفرينهای پيامبر اكرم (ص)  نسبت به پدر معاويه:

پيامبر خدا(ص) در هفت مورد ابوسفيان پدر معاويه را مورد لعن و نفرين قرار داده بود. امام در اين رابطه فرمود:‌ای معاويه! آيا تو فراموش كرده‌ای كه وقتی پدرت خواست مسلمان شود، تو با اشعاری او را از اين كار باز می‌داشتي؟‌ای جماعت، شما را به خدا سوگند می‌دهم آيا به ياد نمی‌آوريد روزی را كه رسول خدا در هفت جا بر ابوسفيان لعنت فرستاد كه هيچ كس نمی‌تواند آن را انكار كند:

اول، آن روزی كه در خارج مكه نزديك طائف در حالی كه پيامبر قبيله بنی ثقيف را به اسلام فرا می‌خواند، پدرت پيش آمد و به پيامبر ناسزا گفت و او را ديوانه و دروغگو خواند. حتی بر او حمله ور شد كه پيامبر (ص) او را لعنت كرد.

دوم، روزی كه كاروان قريش از شام باز می‌گشت و پيامبر می‌خواست آنان را در برابر اموالی كه از مسلمانان باز ستانده بود، توقيف كند، ولی ابوسفيان از بی ‌راهه رفت و جنگ بدر را به راه انداخت. از اين رو، پيامبر او را نفرين كرد.

سوم، در جنگ احد كه پيامبر بر فراز كوه بود و فرياد می‌زد: خدا سرپرست ماست، ولی شما كسی را نداريد، و ابوسفيان نعره می‌زد، بت هبل بلند آوازه باد! ما عزّی را داريم و شما نداريد. در آنجا نيز پيامبر به همراه خدا و فرشتگان الهی و مؤمنان بر او لعنت فرستادند.

چهارم، در جنگ احزاب (كه بر شتر سرخ موی سوار بود و مردم را به جنگ با مسلمانان بر می‌انگيخت).

پنجم، در روز صلح حديبيه كه ابوسفيان به همراه قريش راه را بر مسلمانان بست و آنان را از انجام حج بازداشت، پيامبر بر آنان لعنت فرستاد. از حضرت پرسيدند: آيا مسلمان شدن هيچ يك از آنان را اميد نداري؟ فرمود: اين نفرين بر فرزندان مؤمن آنها نمی‌رسد، ولی زمامدارانشان هرگز روی رستگاری را نخواهند ديد.

ششم، وقتی در جنگ حنين، ابوسفيان كافران قبيله‌های قريش و هوازن را جمع كرد و نيز عنينه، غطفان و عده‌ای از يهوديان را گرد آورد، ولی خدا شر آنها را بازگرداند. در آن روز [ای معاويه] تو مشرك بودی و پدرت را ياری می‌كردی ولی علی (ع) در دين پيامبر(ص) راسخ و استوار بود.

و هفتم، در روز ثنيه كه يازده نفر به همراه ابوسفيان، كمر به قتل پيامبر (ع) بسته بودند و پيامبر آنان را نفرين كرد.‌ای مردم! شما را به خدا سوگند می‌دهم آيا نمی‌دانيد كه ابوسفيان (در پايان عمرش) پس از بيعت مردم با عثمان، به خانه وی رفت، (او كه در پيری نابينا شده بود) از عثمان پرسيد: برادرزاده! آيا كسی غير از بنی اميه در اينجا هست؟ عثمان گفت: نه! گفت:‌ای جوانان بنی اميه! خلافت را برباييد و همه پستهای آن را در دست بگيريد، كه نه بهشتی در كار است و نه جهنمي!

ای مردم، آيا نمی‌دانيد پس از بيعت مردم با عثمان، ابوسفيان دست برادرم حسين (ع) را گرفت و به سوی قبرستان بقيع برد و نعره زد:‌ای اهل قبرها! شما با ما بر سر حكومت و خلافت جنگيديد، ولی امروز بدنتان در زير خاك است و حكومت در دست ماست و حسين (ع) در پاسخ او فرمود:‌ای ابوسفيان! عمری از تو گذشته است، چهره ات زشت باد. آنگاه دست خود را كشيد و به مدينه آمد و اگر نعمان بن بشير نبود، چه بسا حسين را به قتل می‌رساند.

ای معاويه! اين كارنامه ننگين توست. آيا باز هم سخنی برای گفتن داري؟ عمر بن خطاب تو را والی شام كرد و تو خيانت كردي. عثمان تو را ابقا كرد و تو او را به كام مرگ كشاندي. از اين دو بالاتر اينكه به خودت جرأت دادی و با علی (ع) به مخالفت پرداختي! تو به خوبی از برتريهای او آگاه بودي. تو مردم نادان را عليه او برانگيختی و با مكر و حيله خونشان را بر زمين ريختي... آنگاه كه در قيامت نامه اعمالت را به دست گيری و به دوزخ وارد شوی و علی (ع) روانه بهشت شود [خواهی دانست] كه چه كرده اي؟

در دنباله گفتگو، امام به ترتيب ديگر حاضران در مجلس را كه عبارت بودند از عمروبن عثمان، عمروعاص، وليدبن عقبة، عتبة بن ابی سفيان و مغيرة بن شعبة، مورد خطاب آتشين خود قرار داد و با بيانی كوبنده همگی آنان را رسوا ساخت. و در پايان سخنان روشن گرانه اش را با اين آيه به انجام رسانيد:

«وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيراً‌»؛(3) «و چون بخواهيم شهری را هلاك كنيم، خوش گذرانانش را وا می‌داريم تا در آن به انحراف و [فساد] بپردازند و در نتيجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد. پس آن را [يك سره] زير و رو می‌كنيم.»

آن گاه از جای برخاست و رو به معاويه و ديگر حاضران اين آيه را تلاوت فرمود:

«الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ‌»؛(4) «زنان پليد برای مردان پليد و مردان پليد برای زنان پليد.»

سپس به معاويه فرمود: «ای معاويه! به خدا سوگند ناپاكان در اين آيه تو و اطرافيانت هستید.»

آن گاه در حالی كه همگان محو سخنان او بودند و چشمانشان از بيان واقعيتها توسط امام حسن (ع)  خيره مانده بود، مجلس معاويه را ترك كرد.(5)

منابع :

1) بقره/ 207.

2) همان آيه‌ای كه معاويه دستور داد آن را در شأن ابن ملجم روايت كنند.

3) اسراء/16.

4) نور/ 26.

5) بحارالانوار، ج 44، ص 80

اعيان الشيعه، ج 1 ص 575

تذكرة الخواص، سبط ابن الجوزي، تهران، مكتبة نينوی الحديثه، بی‌تا، ص 182.

برچسب ها مناظره"امام"حسن ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
حضرت محمد مصطفی (ص) فرمودند : من احب الحسن و الحسین فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی » « هر کس حسن و حسین را دوست بدارد، همانا مرا دوست داشته و هر کس آنها را دشمن بدارد، پس البته مرا دشمن داشته است ». .... با ذکر منبع کپی آزاد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 382
  • کل نظرات : 33
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 42
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 45
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 217
  • بازدید ماه : 217
  • بازدید سال : 5,848
  • بازدید کلی : 118,891
  • کدهای اختصاصی

    کد لوگوي سه گوش گوشه نما

    السلام علیک یا اهل بیت النبوه
    فا تولز - ابزار رایگان وبمسترساخت حرفه ای کد متن متحرک

    Share/Bookmark

    نمایشگر آمار آلکسا

    سايت رسمي سربازان اسلام; www.sarbazaneislam.com

    سرور جوانان اهل بهشت

    وبلاگ-کد لوگو و بنر

    پشتیبانی

    ابزار هدایت به بالای صفحه